تيترآنلاين - علاقه به فوتبال نه سن و سال ميشناسد و نه سمت و توانايي، خيليها از چهرههاي عالم سياست، ادبيات يا سينما عاشق فوتبال هستند و بيشتر از مردم عادي اين ورزش و ماجراهاي آن را دنبال ميكنند.
به گزارش تيترآنلاين، روزنامه جام جم، اين هفته به مناسبت جام جهاني فوتبال و گرم شدن رقابتهاي آن به سراغ چهرههاي ادبي كه عاشق اين ورزش پر طرفدار هستند رفته تا امثال يوسا و كامو ساراماگو و... كه از چهرههاي مطرح دنياي ادبيات هستند چه نظري در مورد اين ورزش هيجان انگيز دارند.
جامجهاني امسال البته با مرگ يكي از اين نويسندههاي طرفدار فوتبال هم همراه شد. ژوزه ساراماگو در همين ايام با زندگي خداحافظي كرد و هنر نمايي فوتباليستهاي پرتغالي را در اين جام نديد.
پول در برابر شوق فوتبال هيچ است
يوسا يكي از آن عشق فوتبالهاست. اين نويسنده مشهور آمريكاي لاتين كه بيش از هر چيز به سياست علاقه دارد و در داستانهايش به اشكال مختلف، وضعيت سياسي آمريكاي لاتين را بازتاب ميدهد، به چيزهاي ديگري هم كه بر فرهنگ آمريكاي لاتين تاثير ميگذارند، اهميت ميدهد. به همين دليل نبايد تعجب كنيم اگر بدانيم او كه ساكن اسپانياست و در مادريد زندگي ميكند به عنوان گزارشگر رسمي پرو، مسابقات فوتبال جام جهاني 1982 راكه در اسپانيا برگزار ميشد، پوشش داده باشد.
طبيعتا خيلي از آنها كه در ورزشگاه بودند، اين مرد جا افتاده را كه آن موقع 50 سال داشت و موهايش جوگندمي شده بود و مثل هميشه شيك و خوشپوش پاهايش را روي هم انداخته بود و داشت گزارش تهيه ميكرد، نميشناختند، اما بودند آدمهايي كه با ديدن چهره او در تلويزيون در يك گوشه ديگر دنيا جيغي از تعجب بكشند و بگويند: «هي! يوسا در نيوكمپ چه كار ميكنه؟»
يوسا در يادداشتهايي كه از اين مسابقات نوشته، اول از همه به آلبر كامو استناد كرده، چون او به عنوان نويسندهاي كه يك نسل از آنها جلوتر بود و نقش مهمي در انديشههاي اگزيستانسياليستي داشت، خيلي به فوتبال اهميت ميداد.
يوسا نوشته است: «آلبركامو كه بهترين درسهاي اخلاقيات را نه در كلاسهاي درس دانشگاه، بلكه در ميدانهاي بازي فوتبال آموخته است، مطمئنم كه هوادار سرسخت فوتبال بود و دوست داشت كه به ديدن استاديوم نيوكمپ بارسلونا بيايد، همان طور كه من امروز صبح در آستانه افتتاح مراسم جام جهاني آمدهام... چند سال پيش شنيدم كه روبرتو داماتا، انسانشناس برزيلي سخنراني درخشاني كرد و گفت كه محبوبيت فوتبال، ميل ذاتي مردم را به قانونمندي، برابري و آزادي بيان ميكند. استدلالش هوشمندانه و جالب بود. به قول او مردم، فوتبال را نماينده جامعه كوچكي ميدانند كه قوانين ساده و روشني بر آن حاكم است كه همه آن را ميفهمند و مراعات ميكنند و اگر نقض شود براي گناهكار مجازات فوري در نظر گرفته ميشود. زمين بازي فوتبال، گذشته از اين كه زمينهاي عادلانه است، جايي است مساوات طلب كه هر نوع سليقه شخصي و امتياز را حذف ميكند. در اينجا و در اين چمن كه خطهاي سفيد آن را مشخص كرده است، هر كس آن طور كه هست بنا به مهارتش، ايثار، ابداع و كارايياش ارزيابي ميشود. وقتي نوبت به گلزدن و هلهله و سوت تماشاگر ميرسد نام، پول و نفوذ هيچ كدام به حساب نميآيد. در نتيجه همين است كه جماعت زيادي را در سراسر جهان به شوق ميآورد، به سوي زمين بازي ميكشاند، با اشتياق فراوان پاي تلويزيون مينشاند و بر سر بتهاي فوتبال به جنگ و دعوا واميدارد.
... اين مطالب را روي يك صندلي در نيوكمپ چند دقيقه پيش از شروع بازي آرژانتين و بلژيك مينويسم. همه چيز وفق مراد است، آفتاب تابان، آسمان صاف، جمعيتي رنگارنگ كه پرچمهاي اسپانيا، آرژانتين و عده كمي بلژيك را تكان ميدهند، آتشبازي پرجنجال، جشن، محيط پرنشاط و...».
فوتبال ما از شما بهتر است
پائولو كوئيليو، نويسنده برزيلي هم با فوتبال يك پيوند عميق دارد و شايد همه حكايتها و آموزههاي اخلاقي كه در ادبيات كوئيليو حسابي به چشم ميخورد برگرفته از حس عدالتي باشد كه به نوعي در فوتبال چهره ميكند.
كوئيليو كه عاشق داستانسرايي است و آن را پلي ميان واقعيت و احساسات دروني بشر ميداند، ميگويد با داستان ميتواند همهچيز را به هم پيوند بدهد.
او در سفري كه چند سال پيش به ايران داشت در حالي كه اذعان كرد رمان مشهور «كيمياگر» را بر مبناي داستاني از مولوي نوشته، گفت قبول دارم كه ايرانيان مردمي بسيار با فرهنگ هستند. بين فرهنگ ما برزيليها و ايرانيها شباهتهاي بسياري وجود دارد. البته فوتبال ما خيلي از شما بهتر است. با اين حال كوئيليو پذيرفت كه شعر ما از شعر آنها بهتر است و مجبور شد تاييد كند كه شعر از فوتبال هم مهمتر است.
با اين حال كوئيليو از برزيل ميآيد، از سرزمين قهوه، سامبا و فوتبال كه پرچم آن را همه دنيا شايد بيش از هر چيز به خاطر اين كه در مسابقات فوتبال پيروزمندانه به اهتزار درميآيد ميشناسند؛ همان پرچم سبز و زرد را كه رنگ آفتاب و ساحل و جنگلهاي استوايي اين كشور است... با وجود اين كه برزيل اكنون به عنوان پنجمين كشور بزرگ دنيا و نهمين اقتصاد جهان شناخته شده و افتخار ميكند كه پس از سالها حكومت بسته نظامي، حالا يكي از دموكراسيهاي جهان است، بيش از هر چيز با فوتبال شناخته ميشود. تب فوتبال يكي از علائم مشخصه اين كشور بزرگ است و سمبل آن هم «پله» است. حتي رئيسجمهور برزيل كه اين روزها ما او را كمي بيشتر از قبل ميشناسيم، وقتي ميخواهد شعاري عمومي بدهد ميگويد: «مردم براي قهرماني در جام جهاني متحد شويد» اينجاست كه زندگي پائولو كوئيليو به عنوان يكي از مظاهر اين كشور عجيب با فوتبال گره ميخورد.
پائولو كوئيليو كه زندگي غريبي را طي كرد تا به اينجايي كه هست رسيد و با همه رنجي كه براي متفاوت بودنش با آن روبهرو شد، توانست اين قصهها را خلق كند، نميتواند از فوتبال دور باشد. او كه با كتاب «كيمياگر» به ركوردهايي دست يافت كه كمتر نويسندهاي حتي ميتواند تصورش را بكند، عنوان پرفروشترين كتاب پرتغالي زبان را كسب كرد و براي ترجمه به بيشترين زبانهاي دنيا در كتاب ركوردهاي گينس ثبت شده و به اين افتخار ميكند كه «كيمياگر» كتاب محبوب بسياري از بازيكنان تيم ملي برزيل در جام جهاني 1998 بود. او كه سابقه نوشتن درباره فوتبال را دارد و در جام جهاني 1998 براي يك روزنامه فرانسوي مقالههايي در تحليل فوتبال مينوشت، در دوره قبل براي تماشاي ديدار افتتاحيه و بازيهاي برزيل به آلمان رفت، زيرا او مثل همه برزيليها عاشق فوتبال و تيم ملي كشورش است و در آغاز هر جام جهاني لحظه شماري ميكند تا اين دور شروع شود و او يك بار ديگر ببيند كه 11 مرد زرد و سبزپوش، پرچم كشورش را با افتخار بالا ميبرند.
او ميگويد فوتبال استعارهاي است بزرگ و جام جهاني مثالي بزرگ از اشتراك تجربيات است و تاكيد ميكند كه مردم برزيل با عشق به موسيقي و فوتبال به دنيا ميآيند، اما براي خود او زندگي و فوتبال دو موضوع كاملا متفاوت هستند. كوئيليو با وجود اين كه انساني شكيبا و ميانهروست و با عرفان خاص خودش زندگي ميكند، اما در مورد فوتبال و تيم ملي برزيل تعصب خاصي دارد و براي اوقات فراغت قبل از اين كه به موزه و تئاتر فكر كند، ترجيح ميدهد به تماشاي فوتبال برود.
كوئيليو فوتبال را يك هنر ميداند و آنقدر به اين باور دارد كه حتي در نشستهاي رسمي هم از اين زاويه به مسائل نگاه ميكند. او كه به عنوان يك چهره برجسته جهاني هر سال از مهمانان مجمع جهاني اقتصاد در داووس است، چند سال پيش براي صحبت درباره موضوع جلسه كه عنوانش «چيزي كه دنيا را به حركت درميآورد» بود، سراغ فوتبال رفت و در جمعي از اقتصاددانان بزرگ و برجسته دنيا و استادهاي اقتصاد مهمترين عامل شادابي در دنيا را فوتبال ناميد و گفت فوتبال در نهايت يك هنر است، چون ميتواند مردم را متحد كند، جشنهاي بزرگ به راه بيندازد و به انسان ياد بدهد كه بايد گروهي زندگي كند و به تفاوتهاي ديگري احترام بگذارد.
بنابراين جاي تعجب ندارد، اگر يكي از مهمترين خاطرات كوئيليو هم به فوتبال مربوط باشد. او وقتي 10 سال داشت به يكي از بزرگترين آرزوهايش رسيد و آن قهرماني تيم برزيل در جام جهاني 1958 بود. او ميگويد برزيل غرق در شادي بود و با وجود اين كه نيمه اول را يك بر صفر باختيم و فكر ميكرديم دنيا دارد به پايان ميرسد، نتيجه 5 بر 2 كه در آخر بازي به دست آمد براي همه برزيليها به يك خاطر جمعي تبديل شد و اين كشور را با تيم ملياش هم معنا كرد.
يكي از خاطرات تلخ كوئيليو هم به فوتبال برميگردد و آن جام جهاني 1970 است كه حضور پله و بازيهاي درخشان برزيل در مكزيك، باعث شد تا مردم برزيل كه در شرايط سخت استبدادي زندگي ميكردند، با فوتبال يك بار ديگر اتحاد ملي را تجربه كنند.
او در بازيهاي جام جهاني 1994 كه سرانجام برزيل با ضربات پنالتي قهرماني در برابر ايتاليا را به دست آورد، آنقدر هيجانزده و پريشان بود كه در وقت اضافي از پاي تلويزيون بلند شد و نتيجه بازي را از راديو شنيد و تازه روز بعد اين قدرت را به دست آورد كه بازي را دوباره نگاه كند.
او ميگويد هر چند به نظرم دروازهبان چهره شاخص يك تيم فوتبال است، اما اگر قرار بود فوتباليست باشم بيترديد در خط حمله بازي ميكردم. او كه از جواني، فوتبال بازي ميكرد مثل همه برزيليها در كوچههاي خاكي دنبال يك توپ ميدويد و عشقش پوشيدن پيراهن شماره9 بود.
كوئيليو براي كسب ميزباني المپيك 2016 در برزيل هم بسيار تلاش كرد و ديدن چهره او كه در كنار پله مثل بچهها شلوغ ميكرد و سعي داشت تا داوران را قانع كند كه برزيل بهترين گزينه براي برگزاري اين مسابقات است، ديدني بود. او براي جمعيتي كه در كپنهاگ گرد آمده بودند، توضيح داد كه براي مردم كشورش چقدر مهم است كه اين عنوان را به دست بياورند و به همه قول داد اگر برزيل اين ميزباني را بگيرد در آن سال اگر زنده باشد، كنار ساحل ريو معلق ميزند و روي سرش ميايستد تا خوشحالياش را نشان دهد. كوئيليو در كپنهاگ هم تاكيد كرد كه هدف ورزش تنها تغيير جسم نيست بلكه تغيير