به دلیل امکان کپی پیست کردن، سرقت ادبی بیشتر شده است؛ زیرا به سادگی میشود متنی را کپی و ایمیل کرد که دست افراد زیادی بچرد و منبع اصلی گم شود.
در دورهای بعد از انقلاب، مردم از روي علاقه به تاريخ به خواندن كتابهاي ذبيحالله منصوری روی آوردند و در واقع تاريخ را در رمان خواندند
نميخواهيم نگاه آرمانگرايانه داشته باشيم، ولي خيل جواناني كه به ورزشگاه ميآيند، ميتوانند از طريق عرضه درست كتابهاي ورزشي، با كتاب و كتابخواني آشتي كنند و كتاب را هم در كنار ديگر سرگرميهاي خود قرار دهند.
مطبوعات از منتقد میخواهند که نقدشان حتما تعداد به خصوصی کلمه داشته باشد تازه بعد از آن که چاپ میشود
اگر اين صد سال گذشته مان را تاريخ ادبيات داستاني محسوب كنيم، به روشني متوجه مي شويم كه هيچگاه رمان چنان نبوده است كه از درون جوشيده باشد.
وزارت ارشاد اسلامي بجاي مشوق و تسهيل مسير جهت توليد و ارائه كتاب به بازار فرهنگي، بيشتر نظر به مميزي يا بخوانيد «مانع تراشي» داشته است
سرانه مطالعه كتاب در كشور ناكافي است. كشوري كه در مقابل نظام سلطه جهاني ايستاده و داراي فرهنگ غني و اصيل بوده، مي بايست بيشتر اهل مطالعه و كتابخواني باشد.
خودسانسوری عوارض اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی و تاریخی متعددی در پی دارد که به لحاظ اخلاقی مروج نوعی نفاق و دوگانه اندیشی میشود
اصلاً تبلیغ کتاب در تلویزیون ممنوع است؛ یعنی یک شاعر نمیتواند تیزر بسازد و کتابش را تبلیغ کند، ولی برای چیپس میتواند این کار را انجام دهد.
گویا قرار (است) ادبیات یکسان و یک جور شود. همان طور که قرار شده است هر یک از اقشار مملکت لباس یکسان بپوشند تا کاملا مشخص باشند
بايد همه بنويسند و نبايد جلو نوشتن را گرفت تا در اين توليدات متنوع رقابت رخ دهد و اثر خوب راهش را بيابد.
تردیدی در کمبود سرانه مطالعه جامعه نیست، این امر از میزان کتابخوانی افراد در مکانهای عمومی چون اتوبوس، مترو، پارکها و ... پيداست
الان و در این مورد خاص مهم این است که کتابی که 7 بار تاکنون منتشر شده، اجازه انتشار را به آن در چاپ هشتم ندادهاند؛ به نظر من سانسور در وزارت ارشاد بر مبنای سلیقه است و نه قانون
تيغ سانسور اينبار به گردن نجيب اخلاقيترين شاعر زبان فارسي و سراينده منظومههاي بينظير بزمي فارسي، نظامي گنجوي، نزديک شده است. گفته شده که صحنههاي ميگساري و عشقبازي داستان بيبديل «خسرو و شيرين» بايد حذف گردد.
همين آقايان مميزي كه روي اين واژهها ذوم ميكنند نگاه نميكنند كه مترجم براي حذف يكسري از واژهها تا چه اندازه متن را تغيير ميدهند و به نوعي مترجم با ترجمه آن اثر چه كرده است
فضای ما متاسفانه، فضای هیجانی است و در این فضای هیجانی به طور طبیعی، نسلش را پرورش میدهیم که عصبی است.
نويسنده ها بيشتر به بازار تصنعي که کارچاقکن هاي هنري راه انداخته اند جواب مي دهند نه به خودشان و مردمي که ميان شان زندگي مي کنند