دگردیسی تحقیر زنان از ضعیفه نامیدن تا اسیدپاشی
مريم مهدوي
چارقد , 15 مرداد 1390 ساعت 9:20
لزوم تغییر بافت فرهنگی و فکری مردان – و حتی زنان که از پذیرش این دیدگاه غلط و انحرافی سرباز بزنند – همان اصلی است که میتواند اینگونه حوادث را تنها به مجانین و دیوانگان محدود کند
کدام عامل شخصی یا اجتماعی باعث میشود تا آمنهها مستحق تحمل سوزش شدید ناشی از پاشیدن اسید بر روی صورتشان و از دست دادن زیبایی و بینایی خود باشند؟ به نظر نگارنده؛ پاسخ این سوال را باید در چند خط ابتدایی این متن جستجو کرد: احساس تملک مردان بر زنان. این حس جاهلانه و متعصبانه که همچون میراثی از گذشتگان و سنتگرایان به عرص مدرن رسیده، منبع و سرچشمه این اقدامات است؛ اقداماتی که هیچ تفاوتی با ضعیفه نامیدن زنان از سوی شوهرانشان در گذشته ندارد
"احساس تملک مرد بر زن" موضوعی نیست که فقط مربوط به گذشته و دوران جاهلیت اعراب و قبل از رنسانس بوده باشد؛ در دوران مدرن هم حتی با گسترش بی حد و حصر اندیشه فمنیسم و حتی با افزایش آگاهی عمومی و رسانههای جمعی، باز هم در پشت زمینه یا بکگراند ذهنی هر مرد (به طور عام)، یک نوع احساس تملک جسمی و روانی بر زن وجود دارد.
البته این احساس تملک تا جایی که با غیرت و مدیریت مرد همراه باشد، نه تنها مذموم نیست، بلکه تحسین شده و واجب است تا بتواند بنیان خانواده را تحکیم ببخشد و از افسارگسیخته شدن قوانین حاکم بر منزل و روابط تعریف شده در آن جلوگیری کند؛ تا جاییکه در قرآن مجید هم مرد بهعنوان سرپرست – و نه مالک – زن در چارچوب خانواده عنوان شده و مسئولیت اداره و مدیریت منزل به مردان واگذار شده است: "االرجال قوامون علی النساء".
اما برخی از مردان که متاسفانه تعداد آنان کم هم نیست، این مسئولیت سرپرستی را بد ترجمه و تعریف میکنند و زن را به مثابه کالایی میدانند که طفیلی وجود آنهاست و میتوانند رشتهای در گردن زنان – همسر، مادر، دختر – بیندازند و هرکجا که خاطرخواه آنان است، بکشند؛ رویکردی که نهایتا منجر به ضعیف پنداشتن جنث مونث، سربار دانستن زنان و در یک کلام بازگشت به دوران جاهلیت اعراب است که دختران را ننگی بر دامان خود میدانستند و با زنان میکردند آنچه میدانید.
این حس تملک افراطی و نامحدود که نتوانسته به طور عقلانی خود را در چارچوب منطق و شرعیات قرار دهد، عامل اصلی پدیدهای است که این روزها به شدت به گوش ما میخورد: اسیدپاشی!
شاید اگر "آمنه بهرامی" و ماجرای گذشت تاریخی او از عامل یک جنایت تام و تمام نبود، نیازی به نگارش این متن احساس نمیشد اما واقعا باید پاسخی برای این سوال پیدا کرد که چرا یک مرد به خود اجازه میدهد به دلیل عدم تمایل دختر مورد علاقهاش برای زندگی با او، دست به جنایتی هولناک بزند که حتی تصور آن هم مو بر بدن هر موجودی که اندکی عاطفه در وجودش باشد، راست میکند و رعشه بر اندامش میاندازد؟
کدام عامل شخصی یا اجتماعی باعث میشود تا آمنهها مستحق تحمل سوزش شدید ناشی از پاشیدن اسید بر روی صورتشان و از دست دادن زیبایی و بینایی خود باشند؟
به نظر نگارنده؛ پاسخ این سوال را باید در چند خط ابتدایی این متن جستجو کرد: احساس تملک مردان بر زنان. این حس جاهلانه و متعصبانه که همچون میراثی از گذشتگان و سنتگرایان به عرص مدرن رسیده، منبع و سرچشمه این اقدامات است؛ اقداماتی که هیچ تفاوتی با "ضعیفه" نامیدن زنان از سوی شوهرانشان در گذشته ندارد و تنها از شکل کلامی که همچون تازیانهای بر روح زنان نواخته میشد، به شکل فیزیکی تبدیل شده که اینبار جسم را میسوزاند.
لزوم تغییر بافت فرهنگی و فکری مردان – و حتی زنان که از پذیرش این دیدگاه غلط و انحرافی سرباز بزنند – همان اصلی است که میتواند اینگونه حوادث را تنها به مجانین و دیوانگان محدود کند و زمینه را برای برخورد قهرآمیز با زنان محدود کند؛ رویکردی که اگر هر چه سریعتر صورت نگیرد، باید منتظر فجایعی بیشتر و هولناک تر از آنچه بر سر آمنه بهرامی آمد، بود.
کد مطلب: 2897
آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdch.wnit23n6qftd2.html?2897