تيترآنلاين - مردم، نگران فقر خويش هستند - نسخه قابل چاپ

مردم، نگران فقر خويش هستند

15 دی 1390 ساعت 9:13

نويسنده : فتح الله آملي

اين تنها كافي نيست بگوئيم: كاري كرده‌ايم كه ديگر در اين كشور احدي دغدغه نان ندارد و با پرداخت يارانه‌هاي نقدي ديگر كسي گرسته سر بربالين نمي‌گذارد...


اگر يادتان باشد همين چند هفته پيش بود كه يادداشتي چاپ شد كه در آن آمده بود: چون متاسفانه در كشورمان كمتر كسي است كه هزينه حرف و قول خويش را بپردازد، لذا سنجيده‌تر آن است كه چندان بدان اعتماد نكنيم. از جمله گفته شد كه وقتي چند تن از مسئولان وزارت راه و شهرسازي با اطمينان از پايين آمدن بهاي مسكن صحبت مي‌كنند خداي ناكرده يك‌وقت تنها با طناب آنان از هيچ چاهي پايين نرويد چون ممكن است آسيب ببينيد و در انتها هم عرض شد كه اگر قصد فروش منزلتان را داريد كمي تامل كنيد چون نقدينگي بالاي سيصدهزار ميليارد توماني پس از در نورديدن بازار طلا و ارز، در بخش مسكن شهري رسوب خواهد كرد... هنوز دير زماني از آن پيش‌بيني نگذشته است كه غول مسكن با خرناسه‌هايش قصد دارد تا از خواب زمستاني برخيزد و سخت بايد مراقب بود كه با بيداري‌اش بسياري را خانه خراب نكند!

اين روزها در بنگاههاي معاملات مسكن، روز و ساعتي نيست كه دعوايي بالا نگيرد و معامله‌اي به هم نخورد و يا آه و حسرتي شنيده نشود. اين تنها شامل آنها كه قصد خريد و فروش خانه خويش را در تهران و شهرهاي بزرگ كشور دارند نمي‌شود و تنها هم به دغدغه مسكن برنمي‌گردد، بلكه اين روزها زندگي بسياري از شهروندان دستخوش اتفاقاتي است كه گرچه در ظاهر هيچ ربطي به زندگي روزمره آنان ندارد و مشكل آب و نان آنها نيست اما سيطره‌اش چنان بر زندگي آنان سايه افكنده كه خود زندگي در محاصره اين دغدغه‌ها گم شده است. گمان نكنيد كه اين دغدغه‌ را تنها آنهايي دارند كه ميلياردها تومان سرمايه‌ انبار كرده‌اند و حال نمي‌دانند با آن چه كنند؟ (گرچه شايد دغدغه آنها به مراتب بيش از ديگران باشد) بلكه اين دغدغه، آنهايي كه به اندك معاشي روزگار مي‌گذرانند را نيز گرفتار كرده است.

يك كارگر كم‌سواد وقتي مرا مي‌بيند و دست در جيب مي‌كند و يك اسكناس بيرون مي‌آورد و مي‌گويد: چه خاكي بر سرم بريزم كه اين دو هزار توماني من از ديشب تا به حال شده 1500 تومان؟... به خوبي مي‌فهمد كه تورم يعني چه و كاهش ارزش پول ملي چه معنايي مي‌دهد؟ اين كه مردم كار و زندگي و آرامش خانوادگي خود را رها كنند و مرتب صبح و شب به اين بينديشند كه امروز پولشان را طلا بخرند و يا سكه انبار كنند و يا در صف خريد ارز بايستند و يا به هر بدبختي و مصيبتي زير بار هزار قرض از اين آن بيفتند تا آپارتمان كوچكي را قولنامه كنند(كه مبادا فردا ديگر نتوانند سرپناهي تهيه كنند) و يا هر شب كه به خانه مي‌روند به جاي صرف شام و يا ميوه‌اي با لبي پرلبخند و دلي خوش و يا لحظه‌اي گپ و گفت با همسر و فرزندان، سر در گريبان فرو برند كه چرا دو ماه پيش و يا دو هفته پيش فلان چيز را نخريده‌اند كه حالا اين همه گران شده... و يا بر پشت دست بكوبند كه چرا مجبور شده‌اند بهمان چيز را بفروشند كه حالا اين همه ضرر كنند و... همه و همه گم كردن زندگي در وادي بي‌سرانجام دغدغه‌ها و مشغله‌هاي مزاحمي است كه حداكثر مي‌تواند ابزار دم‌دستي زندگي به حساب آيد و اما حال متأسفانه براي خيلي‌ها تبديل به خود زندگي شده است.

چندان نمي‌توان جامعه و مردمان را ملامت كرد و يا به آنان اتهام بست كه چرا اين همه مادي و پولكي شده‌اند؟ چرا اين همه نگران قيمت دلار و سكه و آپارتمان هستند؟ چرا اين همه حرص مي‌زنند؟ بيهوده خريد مي‌كنند و نياز مي‌آفرينند و جعل نياز مي‌كنند؟ و... مردمان، نگران فقر خويش هستند و اين وظيفه دولت است كه آنان را نسبت به رفع فقرشان مطمئن كند. نمي‌توان به همه مردمان گفت كه عرفان پيشه كنيد و اين همه دغدغه دنيا نداشته باشيد و... ما بايد به آنان حاشيه امنيتي ببخشيم كه نگراني آينده نداشته باشند و به كار خوش بپردازند و حمايت از خود را در وقت تنگدستي و گرفتاري و رنجوري و زخم، به دولت و حكومت وانهند و اين مهم، سخت به تدبير نيازمند است. مردمان اگر ببينند كه در سايه حمايت از توليد و سرمايه‌گذاري در توليد برخوردارتر مي‌شوند به آن سمت مي‌روند و اگر خيري در آن نبينند سرگردان خود را به گذرها و كوچه‌هاي گوناگون مي‌رسانند و به اين در و آن در مي‌زنند تا از نگراني آينده خود كم كنند تا كمي اميدوارانه‌تر به آينده چشم بدوزند. وقتي اين تدبير از طرف دولت به كار گرفته نشود ناگهان در مي‌يابيم كه كنترل دستوري نرخ ارز، كنترل دستوري نرخ بهره بانكي، درشت‌نمايي غيرمعمول و غير واقعي مزيت سرمايه‌گذاري در بورس، اجراي ناقص قانون هدفمندي يارانه‌ها، فشار كمرشكن به واحدهاي توليدي براي تثبيت قيمت‌ها، پرداخت نقدي يارانه‌ها از محل و منبعي خارج از تكاليف قانوني، ايجاد بستر براي رشد نقدينگي و... همه و همه به يكباره باعث مي‌شوند تا ديگر قدرتي براي كنترل فنر تورم وجود نداشته باشد و اين فنر چنان از جا در برود كه همه چيز را تحت تاثير قرار دهد.

كوته سخن آنكه مردمان حق زندگي دارند و بايد زندگي كنند.

اين تنها كافي نيست بگوئيم: كاري كرده‌ايم كه ديگر در اين كشور احدي دغدغه نان ندارد و با پرداخت يارانه‌هاي نقدي ديگر كسي گرسته سر بربالين نمي‌گذارد... بلكه بايد به گونه‌اي مدبرانه و كارشناسانه به اداره جامعه بپردازيم كه مردمان جداي دغدغه نان، دغدغه زندگي نيز نداشته باشند و اين روزها بسياري از همين مردمان به خاطر شرايطي كه بر اقتصاد كشور و نوسانات مختلف و هر روزه حاكم برآن حاكم شده است. (شايد بي‌آنكه خود نيز بدان انديشه كرده باشند) خود زندگي را گم كرده‌اند و اين هيچ خوب نيست آن هم درحالي كه كشور بزرگ و ثروتمندي داريم و قدرت و امنيت و توانايي‌ها و استعدادهاي درخشاني هم داريم كه مي‌توانيم و بايد قدرآن بدانيم و خوب زندگي كنيم و زندگي حق ماست.


کد مطلب: 3877

آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdcg.u9wrak97upr4a.html?3877

تيترآنلاين
  http://titronline.ir