تيترآنلاين - رسانه ها، ازدواج را اصلا جدی نگرفته اند - نسخه قابل چاپ

رسانه ها، ازدواج را اصلا جدی نگرفته اند

31 شهريور 1392 ساعت 9:17

کسانی که تنها ملاکشان برای ازدواج،زیبایی است زمینه خیانت در آنها زیاد است برای شناخت درست باید یک معیار درست وبرای معیار درست باید یک هدف درست داشت


حجت‌الاسلام سرلک گفت:کسانی که تنها ملاکشان برای ازدواج،زیبایی است زمینه خیانت در آنها زیاد است برای شناخت درست باید یک معیار درست وبرای معیار درست باید یک هدف درست داشت. 

باور کنیم ازدواج مصداق برکت الهی است و خداوند به آن امر کرده است. اگر کسی وارد این معرکه بشود بدون تردید خودش را پر برکت کرده است هم به لحاظ ظاهری و هم به لحاظ معنوی. ازدواج جزو آن امکاناتی است که انسان را خیلی سریع تر به اهدافش می رساند.

استرس‌هایی که به نسل جوان داده می شود، برآیند کلی اش در این خلاصه می شود که نوع انسان امروز و به طبع آن جوان تا حد زیادی مسئولیت گریز شده است.

این ها تنها بخشی از دیدگاه‌های این مرد خندان و گشاده روست. مردی که لبخندش حکایت زندگی است. حجت الاسلام والمسلمین علی سرلک کارشناس مسائل خانواده و مشاور ازدواج. متن کامل گفت و گوی خبرنگار اجتماعی برنا با این کارشناس مسائل جوانان به شرح زیر است:

اگر بخواهیم تعریف عامیانه و امروزی از ازدواج داشته باشیم چه تعبیری باید به کار ببریم؟
پیامی که مقام معظم رهبری برای تبریک جشن ازدواج دانشجویی دادند بسیار تعریف زیبا و جالبی است که فرمودند پیوند دلها و جان ها و سرنوشت ها. اینکه دل و جان انسان و سرنوشت ما با دیگری گره می خورد و همدل و هم داستان و هم سرنوشت بشویم و اینکه داستان زندگیمان تا قبل از ازدواج یک قهرمان یا یک شکست خورده به اسم خودمان داشت که حالا با ازدواج، این قهرمان با یک توان با یک جدیت و عواطف و از یک نیروی سرشار برخوردار می شود که می تواند در میادین مختلف زندگی اش از این ظرفیت همسری بهره مند بشود و داستان زندگی خودش را تغییر دهد و سرنوشت و حیات خودش را از سر بنویسد.

ازدواج یک تحفه آسمانی است برای زیستن بهتر در زمین. به همین خاطر قرآن مجید می فرماید: و من آیاتهی ان خلق لکم من انفسکم ازواجا، یعنی نشانه های خداست این خلقت زوجیت و این خلقت همسری. قرآن مجید می فرماید ازدواج نشانه خداست.

ازدواج خدا را نشان می دهد البته به اندازه ای که ازدواج درست اتفاق بیفتد. به اندازه ای که آیینه ازدواج غبار ابهام و تردید و مسائل حاشیه ای نداشته باشد، در نتیجه ازدواج می شود آیینه خدا نما. انسان در بستر خانواده می تواند بهتر خدا را مشاهده کند.

شناخت کافی در ازدواج چگونه به وجود می آید و چگونه می توان به آن شناخت رسید؟
شناخت در عین حال که آسان است اما پیچیدگی های خودش را هم دارد اما برای شناخت درست باید یک معیار درست و برای معیار درست باید یک هدف درست داشت. یعنی من و شما باید بدانیم که با ازدواج به کجا میخواهیم برویم و آنگاه آن مقصد خودش را در انتخاب اولویت ها و معیارها نشان بدهد و با در دست داشتن خط کش معیارها می توان به یک انتخاب درستی برسیم.

این که در روایات ما آمده است که زیبایی را تنها ملاک ازدواج نگیرید اگرچه زیبایی لازم است، اما تعبیر داده اند به خضراء الدمن، یعنی گل های بر لب مرداب. 

اگر کسی در ازدواج، فقط به زیبایی نگاه کرد معلوم است که این فرد جای زیاد دوری نمی خواهد برود. اگر فقط بخواهد زیبایی ملاک او باشد پس از مدتی زیبایی، چهره خودش را نشان می دهد و به کهنگی گرایش می یابد. به همین خاطر کسانی که تنها ملاکشان برای ازدواج، زیبایی است زمینه خیانت در آنها زیاد است. یا کسانی که تنها ملاکشان ثروت طرف مقابل است، این آدم ها همین ثروت باعث دغدغه شان می شود. این گونه افراد فکر می کند که با زندگی مشترک می خواهند معامله کنند و ثروت اندوزی و تکاثر داشته باشند. در صورتی‌که اگر کسی بخواهد با این زاویه به ازدواج نگاه کند دقیقاً از همین نقطه آسیب خواهد خورد.

پس باید چگونه انتخاب کنیم؟
مهم این است که بدانیم با ازدواج چکار کنیم. انسانی که ازدواج می کند می خواهد به آرامش برسد به لتسکنوا علیهایی که قرآن می فرماید. اگر هدف آرامش باشند آن وقت انسان به دنبال همسر دل‌آرام می گردد. همسر دل‌آرام یعنی همسری که مومن است، مسئولیت پذیر است، مهربان است و ظرفیت مهربانی دارد. البته این همسر دوست داشتنی و دل نشین هم باشد. ولی به هر حال آن چیزی که همسر را دل‌آرام می کند و او را آرامش گر قرار می دهد ویژگی های روشنی است. اما مثلاً مدرک از فلان دانشگاه یا اهل فلان شهر بودن یا تحصیلات آنچنانی جز معیارهای اصلی نیست و این ها جزو امتیازات قرار می گیرد.

انسانی که برای انتخاب همسر به دنبال یک انتخاب درستی است، چشمش به اولویت ها بیشتر باز است. نگاه می‌کند ببیند همسرش اهل دین و اعتقادات است یا نه. اهل تکلیف و وظیفه است یا نیست. مسئولیت پذیر است یا نه و در جمع، آدم مفیدی است یا خیر.

آدمی که ما برای همسری انتخاب می کنیم آیا خودش را راجع به وظایف اجتماعی و اعتقادی اش آماده کرده یا نکرده است.

ما در کشوری زندگی می کنیم که پر از اعتقادها است. کسانی بر سر همین اعتقادها کشته شدند و ما شهدایی را تقدیم کردیم. باید در نظر بگیریم که آیا خانواده شخص یک خانواده اصیل غیر گسسته است یا خیر. خانواده ای باشد که اعضای خانواده با هم ارتباط فعال دارند و بدانیم آیا در آن خانواده، بزرگی و کوچکی مطرح است یا نیست؟ پدر و مادر جایگاه خودشان را دارند یا ندارند؟

به هر حال با این نگاه ها باید انتخاب کنیم. ممکن است کسی بگوید تمام معیارها با هم جمع نمی شود. این نکته را بگویم که اولاً قطعا پیگیری و جستجو کردن انسان را به نتیجه می رساند. ثانیا ما باید واقع بین باشیم، هر کس به این معیارها نزدیک تر است او مطلوب تر است.

در بعضی از رسانه ها آماری مبنی بر این‌که چند میلیون پیر دختر و پیر پسر داریم منتشر شده است. توصیه شما به این افراد چیست؟
اولاً این کلمه را نباید به کار برد. پیردختر و پیر پسر واژه هایی هستند که در آنها توهین وجوددارد. به نوعی کسانی که به واقعیت یا به تخیل خودشان را جزو این دسته می دانند دچار نوعی خود باختگی در تصمیم می شوند.

برای کسی که سنش بالا رفته و ازدواج نکرده است، چه واژه دیگری باید به جای این کلمات استفاده کنیم؟
واژه ها مهم نیستند مگر ما در بند واژه ها هستیم؟ ما مشکل تصمیم داریم. باید واژه هایی را به کار برد که بار معنایی درستی دارند. کسانی وجود دارند که به هر دلیلی در موقع خودش، یا نشده یا نتوانسته اند تصمیم درستی بگیرند. باید یک شاخصه هایی را به این افراد داد که اگر موقعیت درستی فراهم شد تصمیم درستی بگیرند. باید برای انتخاب واژه ها دقت کنیم. اینکه چه واژه ای را برای چه کسی انتخاب می کنیم خیلی مهم است.

این آمارها باید روشن باشد و بدانیم از کجا آمده است. بنده راجع به این آمارها مشکوک هستم. حتی اگر هم درست باشد بیانش اشتباه است. بعضی از حرفها مربوط به حوزه مدیریت هستند و هنگامی که درجامعه منتشر می‌شود، نگرانی های خانواده ها بیشتر می شود و موجب تعجیل خانواده ها برای ازدواج فرزندانشان می شود و در انتخاب طرف مقابلشان ناشیانه اقدام می کنند که عوارض خطرناک تری را در پی خواهد داشت.

بنده به عنوان کارشناس مسائل خانواده و کسی که دراین حوزه فعالیت می کنند این آمارها را درست نمی دانم. مثلاً چند وقت پیش گفتند که تعداد طلاق بیشتر از ازدواج است در صورتیکه صددرصد کذب محض است. گاهی نرخ رشد طلاق بیشتر از نرخ رشد ازدواج است به این معنا که سال گذشته 200 هزار‌تا ازدواج صورت گرفته، اما به طور مثال امسال 220 هزار تا شده است. اما طلاق اگر 7 هزار تا بوده الان 8 هزار تاست. یعنی نرخ رشد طلاق نسبت به نرخ رشد ازدواج ممکن است دریک مقاطعی بیشتر باشد اما اینکه تعداد طلاق بیشتر از تعداد ازدواج باشد دروغی ناشیانه است که گاهی اوقات غرق ورزانه مطرح می شود و نتیجه اش هم به هم خوردن بنیان های خانواده و تردید درانتخاب است.

برگردیم به سوال شما که اگر کسانی هستند که قدری در ازدواجشان تاخیر پیدا کرده چه کار کنند؟ بدون تردید ازدواج و انتخاب همسر بهتر از مجردی است و خیلی برکات دارد. اما بدون تردید انتخاب غلط در زندگی مشترک پر از اشکال، بدتر از مجردی است. یعنی اگر قرار است ما مجردی مان را هر چند که در انتخاب همسر دیر شده است بخواهیم با یک انتخاب غلط به آن پایان دهیم تصمیم غلط تری گرفته ایم. اگر کسی به هر دلیلی سن ازدواجش بالا رفته است مبادا این اشتباه بزرگتر را انجام بدهد و بدون دقت برای فرار از شرایط موجود و رها شدن از نگاه سنگین بعضی از انسان های بی تقوا تصمیم غلط و عجولانه و ناشیانه ای بگیرد. البته این به آن معنا نیست که کسانی که ازدواجشان به تاخیر افتاده است مته به خشاش بگذارند و وسواس در انتخاب داشته باشند.

به نظر شما اختلاف سنی معقول بین دختر و پسر چقدر باید باشد؟
بستگی به سن ازدواج دارد و اینکه در چه سنی می خواهند ازدواج کنند. در سنین بالا خیلی تفاوت و فاصله ضرورتی ندارد اما در سنین پایین و متعارف ازدواج، بین سه تا پنج سال بهترین حالت است. اما این بدان معنا نیست که حتماً باید این اختلاف سنی وجود داشته باشد. گاهی دختر و پسر همسن و حتی گاهی دختر خانم با سن بالاتر البته خیلی کم، می توانند خوشبخت بشوند. یعنی این گونه نیست که سن جزو معیارهای تعیین کننده باشد. اختلاف سنی منطق ریاضی ندارد و منطق تناسب طرفین است. گاهی ممکن است که دختر خانم و آقا پسر سنشان هم بالا باشد اما شرایط فیزیکی و شرایط چهره آنها سن بالای آنها را بپوشاند. ریز نقش بودن درشت نقش بودن معیارهایی است که در کنار سن مهم هستند اما به سن شناسنامه ای نباید اکتفا کرد.

شما در صحبت هایتان از خوشبختی صحبت کردید این خوشبختی برای هر کس متفاوت است و تعریفش نسبی است یا تعریفی جامع دارد؟
اولا خوشبختی یعنی اینکه انسان احساس کند برای رسیدن به یک هدف عالی تلاش می کند و آن تلاش ، تلاش رو به جلوست. یعنی یک هدف بزرگتر از مسائل مادی و عادی زندگی دارد که برای او تلاش می کند و تلاشش هم به نتیجه می رسد. خوشبختی یعنی خواندن یک صفحه از کتابی در شب امتحان. وقتی یک صفحه از آن کتاب را می خوانیم به اندازه همان یک صفحه خوشبخت شده ایم. خوشبختی یعنی اینکه ما هدف مشخصی داشته باشیم مهمتر از این اتفاقات عادی. ثانیا برنامه ای برای رسیدن به آن هدف داشته باشیم. ثالثا اینکه همتی برای اجرای برنامه و هدفمان داشته باشیم. این سه متغیر را که کنار هم بگذارید نتیجه اش احساس خوشبختی کردن است.

دخترها و پسرها با چه کسانی ازدواج نکنند؟
در بعد ویژگی و مسائل روحی کسانی که ایمان ضعیف و یک بنیان سست اعتقادی دارند و رابطه خوبی با خدا ندارند و اهل راز و نیاز، انجام واجبات و ترک محرمات، اهل جدی گرفتن مجاهده با نفس نیستند و کسانی که مسئولیت پذیر نیستند یا روابط صمیمانه ای را نمی توانند با بقیه برقرار کنند یا ویژگی پرخاشگری در آن ها است یا ویژگی سهل انگاری و توجیه گری دارند، با این گونه افراد نباید ازدواج کرد.
در بعد دیگر، کسانی که مشکلات جدی و بیماری های صعب العلاج دارند مثلاً بیماری های خونی یا به عنوان مثال مشکلی مثل اعتیاد به مواد مخدر. این گونه مشکلات در زندگی موانع جدی را ایجاد می کند. به نظر بنده این ها بخشی از ویژگی های کسانی است که نباید با آنها ازدواج کرد.

ممکن است یک نفر بگوید خب این آدمی که بیمار شده است چه گناهی دارد که نباید با آن ازدواج کنیم، اولاً هر کسی یک تقدیری دارد ثانیا هر کسی باید یک معیارهای دقیق و درستی داشته باشد و هر کس بایدها و نبایدهایی دارد. ما مامور حل مشکلات همه آدم ها نیستیم. ما مامور و موظفیم به خوشبختی خودمان. البته خوشبختی خودمان نه با یک رویکرد خودخواهانه بلکه به معنای مصلحت اندیشانه بودن. انسانی که بتواند در انتخاب همسر موفق باشد در آینده می تواند پدر خوبی و یا مادر خوبی باشد. ترحم در ازدواج به هیچ وجه جایز نیست.

وظیفه مسئولان برای سهولت ازدواج جوانان در چه می‌دانید؟
در یک جامعه ایمانی که قرآن مجید امر به ازدواج دیگران فرموده است. مسئولان باید مقدمات ازدواج را از جهت شناخت و از جهت برقراری ارتباط و ایجاد زمینه مناسب فراهم نمایند. تسهیلاتی را فراهم کنند و مشکلات مسکن و اشتغال جوانان را برطرف نمایند. البته مسئولان در سال های اخیر، گام های خوبی را در این راستا برداشته اند.

وظیفه رسانه ها مخصوصا در حوزه سینما و تئاتر به عنوان تاثیرگذار ترین رسانه ها چیست؟
کار رسانه ایجاد باورهای مثبت است به جای پرداخت به فیلم های عشقی به معنای منفی کلمه اش. رسانه ها باید فرهنگ سازی کنند و باورهای درست را در جامعه تقویت کنند.

با توجه به فضای کلی در حوزه رسانه های ما، خروجی مشاهده شده از رسانه ها این را نشان می دهد که رسانه های ما و سینما و تلویزیون مساله ازدواج را اصلاً جدی نگرفته اند. توصیه های خوبی شده است و گام های خوبی برداشته شده است اما کاری که باید انجام شود نشده است و این بسیار خطرناک است.


کد مطلب: 6125

آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdcf.0dviw6dytgiaw.html?6125

تيترآنلاين
  http://titronline.ir