تيترآنلاين - توفان در ليبي - نسخه قابل چاپ

توفان در ليبي

اطلاعات , 12 اسفند 1389 ساعت 8:12

نويسنده : دكتر حسين علايي

ديکتاتورهايي مانند قذافي براي مردم فهم و شعور قائل نيستند و فکر مي‌کنند اگر مردم به ساز آنها برقصند، داراي ديدگاه درستند، ولي اگر جور ديگري بينديشند و حقايق را ببينند، فهم و بينش سياسي ندارند


تيترآنلاين - براي بسياري از صاحب نظراني که سفري به کشور ليبي داشته‌اند و با اوضاع و احوال اين کشور از نزديک آشنايي دارند، برپايي قيام همگاني و فراگير در ليبي جاي تعجب فراواني دارد. ليبي از جمله کشورهاي آفريقايي است که سرهنگ معمر قذافي کودتاي خود عليه رژيم سابق را انقلاب خواند و پس از به دست گرفتن قدرت، با برپايي گسترده‌ترين سازمان‌هاي اطلاعاتي و امنيتي، توانست خفقان عجيبي را بر مردم آن کشور اعمال كند. او تا کنون به مدت 42 سال و بدون برگزاري حتي يک انتخابات عمومي، بر مردم ليبي به صورت ظالمانه‌اي حکمراني کرده است. 

قذافي از لحظة بر سر کار آمدن تا کنون، خود را رهبر انقلاب جماهيري ليبي خوانده است و معتقد بود وي رئيس‌جمهور نيست تا مردم بخواهند او را انتخاب يا از مقام خود برکنارکنند. قذافي در دوران حاکميت مطلقة خود، هر بلايي را که مي‌خواست بر سر مردم مي‌آورد و مخالفين خود را ضد انقلاب مي‌ناميد و با اين لقب، برخورد با آنها را کاملا قانوني و حق رهبري خود مي‌دانست. به زعم قذافي، تدوام حکمراني وي نيازي به رأي مردم نداشت، چون او رهبر انقلاب بوده است. حتي کساني که در زمان کودتاي او به دنيا نيامده بودند هم مي‌بايستي به زعامت و رهبري او اقرار مي‌کردند تا بتوانند در کشور خود زندگي کنند. 

او نه فقط به مشارکت سياسي مردم اعتقادي نداشت بلکه مي‌پنداشت مردم بايد در تمامي امور کشوري از وي اطاعت بي چون و چرا داشته باشند و حتي آن گونه بينديشند که او فکر مي‌کند. در دورة زمامداري قذافي وجود حزب سياسي و تشکل‌هاي غير دولتي در ليبي، مفهومي مذموم و ناپسند بود. در ليبي فقط يک عکس بر در و ديوار شهرها و روستاهاي کشور وجود داشت و يک اسم هميشه در اول اخبار صدا و سيماي آن کشور به طور مرتب تکرار مي‌شد و آن هم تصوير و نام قذافي، رهبر خلقي چادرنشين بود. 

البته اکنون مردم در تمامي شهرهاي ليبي در حال از بين بردن نمادهاي مربوط به سلطان معمر قذافي هستند و به همين خاطر قذافي آنها را موش و عناصر وابسته به شبکة القاعده ناميده و معتقد است که معترضين از ماهواره‌ها و بيگانگان اثر پذيرفته اند. 

ديکتاتورهايي مانند قذافي براي مردم فهم و شعور قائل نيستند و فکر مي‌کنند اگر مردم به ساز آنها برقصند، داراي ديدگاه درستند، ولي اگر جور ديگري بينديشند و حقايق را ببينند، فهم و بينش سياسي ندارند. 

ظرف 32 سال گذشته، مردم ايران و لبنان، از قذافي خاطرة بسيار بدي دارند و او را با ربودن امام موسي صدر مي‌شناسند. رفتار قذافي آن گونه بود که حتي اگر خارجياني نظير امام موسي صدر را نمي‌پسنديد و نيز مخالفين سياسي خود را، بدون نگراني از افکار عمومي بازداشت مي‌کرد و به زندان‌هاي طويل المدت مي‌انداخت. 

وي تنها راه خروج از زندان را براي بازداشت شدگان، توبه، سکوت سياسي و پذيرفتن رهبري بلامنازع قذافي نه فقط بر مردم ليبي، بلکه بر کشورهاي آفريقايي قرار داده بود. يکي از انقلابيون ايراني که مدتي پس از پيروزي انقلاب اسلامي به آن کشور سفر کرده بود، مي‌گفت قذافي در ديدار با هيأت ايراني گفت: شما چرا به يکباره با کشتن عوامل رژيم سابق، خودتان را از شر آنها خلاص نمي‌کنيد و با اعدام گاه به گاه بعضي از سران رژيم شاهنشاهي، اجازه مي‌دهيد غربي‌ها عليه کشورتان جوسازي کنند. من وقتي انقلاب کردم در همان روزهاي اول 6000 نفر از ضدانقلابيون را کشتم و خودم را از وجود آنها راحت کردم. 

حال دور از انتظار نيست که اين انسان جلاد و خون آشام در جريان قيام مردم ليبي، هزاران نفر از آنها را بکشد و ارتش را به جاي مأموريت دفاع از کشور، در حفظ حکومت خود در مقابل مردم قرار دهد و در سخنراني‌هاي مأيوسانة خود، تهديد به کشتار شمار بيشتري از مردم بکند. 

رهبراني مانند قذافي جز به تداوم قدرت و سلطة خويش نمي‌انديشند و مردم تا جايي براي آنها ارزشمند و محترم هستند که براي آنها شعار بدهند و مطيع آنان باشند. اما به محض مخالفت همان مردم يا حتي دوستان سابقشان که زماني حتي عامل تحکيم قدرت آنها بوده‌اند، ديگر اين افراد بايد از دور قدرت خارج شده و نابود شوند. ديکتاتورها گاهي به توهم امکان جانشيني دوستانشان به جاي آنها، حتي رفقاي خود را نيز از گردونة نظام خارج مي‌کنند تا مبادا روزي جايگزيني داشته باشند. 

سرنوشت «عبدالسلام جلود» که در سال‌هاي اول پيروزي انقلاب مرد شماره دوي ليبي محسوب مي‌شد، درس آموز است. قذافي که حالا بايد او را تمام شده تلقي کرد روحية خود بزرگ بيني عجيبي داشت و حتي مي‌خواست که ساير کشورها نيز از نظرات وي پيروي کنند. 

براي مثال در زماني که صدام - سياه‌ترين چهرة قرن- شهرهاي ايران را بمباران مي‌کرد،ايران تعدادي موشک زمين به زمين به دست آورد تا بتواند به شرارت‌هاي رژيم بعثي پاسخ دهد، ولي قذافي طي تماسي با مسئولين ايراني از آنها خواست تا به جاي هدف قرار دادن بغداد،اهدافي را در عربستان که او در آن زمان با سران حکومت سعودي اختلاف داشت، مورد اصابت قرار دهند.

حال قذافي با اين رفتارهاي نامتعادل و دور از منطق معلوم نيست در پي قيام مردم به کجا فرار خواهد کرد، زيرا بعيد است که دولت عربستان مانند بن علي، او را به حجاز راه دهد. شايد مجبور شود تا به کشور چاد فرار کند و شايد هم سماجت کند و بماند تا به دست مردمِ کشته داده، به هلاکت برسد.

به هر حال، ظلم و زورگويي پايدار نيست، حتي اگر ده‌ها سال طول بکشد. با مشاهدة سرنوشت محمد رضا، انور سادات، حسني مبارک، بن‌علي و قذافي، بايد ظالمين در تمامي کشورها از خود بپرسند آيا سرنوشت ديکتاتورها و ظالمين که عمري مردم کشور خود را زجر داده‌اند و سياه‌چال‌ها را از ابرار پر کرده اند، جز اين است؟ و ما للظالمين من انصار


کد مطلب: 1994

آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdce.o8zbjh8oe9bij.html?1994

تيترآنلاين
  http://titronline.ir