تيترآنلاين - کارگردان بزرگترین فیلم‌های معیوب سینما! - نسخه قابل چاپ

مروری بر فیلم‌های هیچکاک به مناسبت تولدش

کارگردان بزرگترین فیلم‌های معیوب سینما!

سينما پرس , 23 مرداد 1391 ساعت 6:07

یکی از ویژگی‌های بارز فیلم‌های هیچکاک این است که خود او در همهٔ فیلم هایش در یک صحنه، حتی بسیار کوتاه به عنوان بازیگر حضور دارد


امروز سیزدهم اوت مصادف است با تولد کارگردان دلهره آورترین فیلم های سینمای جهان، آلفرد هیچکاک. کسی که فیلم «سرگیجه» او در صدر نظرسنجی‌ سایت‌اندساوند امسال به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینما قرار گرفته است. در زیر مروری بر مهمترین و بهترین آثار او داشته ایم.

آلفرد جوزف هیچکاک متولد سیزدهم اوت 1899 کارگردانی بریتانیایی بود که فعالیت عمده‌ هنری اش را در ایالات متحده آمریکا انجام داد. هیچکاک که بیشتر در زمینه های معمایی و دلهره‌آور فیلم می ساخت، سال ۱۹۱۵ کارش را از یک استودیوی فیلمسازی در انگلستان، با سمت طراح تیتراژ فیلم شروع کرد. او که در آلمان تحت تاثیر سبک هیجان‌نمایی قرار گرفته بود، در بریتانیا کارگردانی را آغاز نمود و از سال ۱۹۳۹ در ایالات متحده آمریکا به فعالیت پرداخت. در کارنامه سینمایی ۵۳ ساله‌اش، ۶۴ فیلم صامت و ناطق را کارگردانی نمود. آلفرد در سال ۱۹۴۰ با فیلم «ربکا» وارد هالیوود شد و فعالیت خویش را با تولید کننده بزرگ هالیوود به نام دیوید سلزنیک شروع کرد و بعد از ساخت ۹ فیلم با وی در فیلم «طناب» کارگردانی مستقل را در آمریکا اغاز کرد.
هیچکاک طی شش دهه در ساخت بیش از پنجاه فیلم شرکت داشت (از فیلم‌های صامت تا فیلم‌های تکنی‌کالر) تا به امروز به عنوان یکی از سرشناس‌ترین و محبوب‌ترین کارگردانان فیلم‌های سینمایی شناخته می‌شود. از فیلم‌های معروف او می‌توان به «سرگیجه»، «پنجره عقبی»، «شمال از شمال غربی»، «روانی» و «پرندگان» اشاره کرد.
یکی از ویژگی‌های بارز فیلم‌های هیچکاک این است که خود او در همهٔ فیلم هایش در یک صحنه، حتی بسیار کوتاه به عنوان بازیگر حضور دارد.
در زیر به مرور و بررسی مهمترین فیلم های او پرداخته ایم. 



سرگیجه (۱۹۵۸)
از نظر بسیاری از منتقدان «سرگیجه» بهترین فیلم هیچکاک است. در سال ۲۰1۲ درآخرین نظر سنجی مجله معتبر sight & sound که هر ۱۰ سال یکبار ۱۰ فیلم برتر تاریخ سینما را با نظر خواهی از منتقدان و کارگردانهای مشهور انتخاب میکند فیلم «سرگیجه» به عنوان اولین فیلم برتر تاریخ سینما دست یافت. و این نشان میدهد سرگیجه از آن دست فیلم‌ها ییست که به مرور زمان بیشتر از سوی منتقدین مورد توجه قرار می گیرد و به اصطلاح کشف میشود.
داستان فیلم در مورد مردی ست که ترس از ارتفاع دارد و رابطه میان او و دو زن با مشکلات روانی که به شدت شبیه هم هستند تعریف می شود.
سرگیجه براساس رمان «از میان مردگان» نوشته بواآلو- نارسژاک ساخته شده اما تفاوتی اساسی در رمان و فیلم وجود دارد. هیچکاک با تغییر در داستان از بین دو عنصر غافلگیری و دلهره دومی را انتخاب میکند تا بیننده که خود حقیقت ماجرا رامیداند تا آخر فیلم این دلهره را داشته باشد که وقتی جیمز استوارت حقیقت را بفهمد چه عکس العملی نشان خواهد داد؟ شاید به همین دلیل است که این فیلم نسبت به سایر آثار هیچکاک ریتمی کندتر و ضرباهنگی ملایمتر دارد. از نکات دیگر فیلم فرمول زن بلوند-زن مو مشکی است که سالها بعد توسط دیوید لینچ در «بزرگراه گمشده» و «جاده مالهالند» مورد استفاده قرار می گیرد.
با این حال یکی از صحنه های آن به بزرگترین خطای سینمایی جهان مشهور است، صحنه ای که مادلین وارد کلیسا شده و در را باز می گذارد، در صحنه بعد که اسکاتی می خواهد وارد ساختمان شود در بسته شده است.
سرگیجه دادگاهی برای روح انسان ها است. دادگاهی متعالی که متهمین آن وجدان های ما انسانهاست. هیچکاک در این فیلم وجدان ما را به چالش می خواند و بعید است کسی از این چالش موفق بیرون آید. هیچکاک قاضی بی رحمی است برای کوچکترین گناه اشد مجازات را در نظر می گیرد.
این فیلم هم مثل بسیاری دیگر از آثار هیچکاک مورد بی مهری آکادمی قرار گرفت و فقط در دو رشته طراحی صحنه و صدا کاندیدای اسکار شد جالب است بدانید در آن سال اسکار را به دور دنیا در هشتاد روز دادند! و این از بزرگترین خطاهای تاریخ اسکار بود.
سرگیجه همچنین جوایز مهمی از انجمن منتقدان فیلم نیویورک وجشنواره سن سباستین گرفت.
اما همانطور که نوشتم با گذشت زمان منتقدان به ارزش این فیلم پی بردند به طوری که سالها بعد فرانسوا تروفو از آن به عنوان یکی از بهترین آثار کلاسیک سینما یاد کرد.

روانی (۱۹۶۰)
فیلمنامه روانی را جوزف استفانو بر اساس رمانی از رابرت بلاک نوشته است. فیلم در مورد دختری به نام ماریون است که به امید تسهیل کار ازدواجش پولهای کارفرمایش را می دزدد و از شهر محل سکونتش خارج می شود و بین راه در هتلی به استراحت می پردازد. نورمن بیتس هتلدار به او می گوید که همراه مادر از لحاظ روانی نامتعادلش در خانه کنار هتل زندگی می کند. شب هنگام که ماریون از کار خود پشیمان شده، پیش از خواب به حمام می رود و زیر دوش – ظاهرا به دست مادر نورمن- به قتل می رسد..
فیلم «روانی» یکی از به یادماندنی ترین نقش آفرینی های آنتونی پرکینز به حساب می آید. آلفرد هیچکاک در این فیلم یکی از معروف ترین شخصیت یا قهرمان تاریخ سینما را خلق می کند. «نورمن بیتس» حتی در آخرین صحنه جنون آمیزش، بسیار عجیب است.
«روانی» قابل توجه ترین دستاورد هیچکاک در روند شرکت دادن تماشاگر در ساختار دراماتیک فیلم است. به عبارتی تماشاگر، تبدیل به شخصیت اصلی داستان می شود و تمام شخصیت های دیگر را در خود جمع می کند.
بزرگترین شوک و نکته قابل توجه در فیلم همان شوک اولیه است؛ در هیچ فیلمی بازیگر زن نقش اول بیش از ۴۰ دقیقه که از شروع فیلم می گذرد کشته نمی شود.
سبک تاثیر خشونت فیلم غیر عادی است و به شکلی استثنایی و سریع اتفاق می افتد. صداها و تدوین بصری در فیلم با موسیقی برنارد هرمن به گونه ای تنظیم شده که شدت خشونت را بالا می برد. فیلم «روانی» چندین صحنه قابل توجه دارد که یکی از آنها صحنه قتل در حمام است، که یکی از مشهورترین صحنه های تاریخ سینماست.

پرندگان ( ۱۹۶۳)
ایوان هانتر فیلمنامه این فیلم را بر اساس داستان پرندگان اثر دافنه دوموریه نوشته است. داستان اصلی فیلم حملات ناگهانی و وحشیانه تعداد وسیعی از پرندگان به دلایل نامشخصی، به ساحل بودگا در کالیفورنیا می‌باشد.
پرندگان پرهزینه‌ترین فیلم هیچکاک و ضمنا یکی از موفق‌ترین فیلم‌های او بود و هیچکاک پس از آن نیز تیپی هِدِرن را بار دیگر در فیلم دیگرش «مارنی» (۱۹۷۴) شرکت داد که همچون «سرگیجه» دربارهٔ مردی است که گرفتار عشق زنی با اختلال روانی شده (قهرمان زن در این فیلم جنون دزدی دارد)، و می‌کوشد او را درمان کند. فیلم‌ مارنی با وجود فیلمبرداری غیرعادی و استفادهٔ تمهیددار و مصنوعی در چاپ عکس و پس‌زمینه‌های نقاشی شده در برخی صحنه‌ها دارای فصل‌هایی است که از زیبائی خیال‌انگیزی برخوردار هستند و همچنان هم‌طراز بهترین آثار هیچکاک شمرده می‌شود. حداقل فرانسوا تروفو آن را «بزرگترین فیلم معیوب هیچکاک» ارزیابی کرده است. به هر حال این فیلم شکست مالی سنگینی نصیب هیچکاک کرد و در واقع آخرین فیلمی شد که هیچکاک با همکاران همیشگی خود ساخت - رابرت بورکس فیلمبردار و جرج تومازینی تدوینگر، که هر دو مدت کوتاهی پس از پایان فیلم درگذشتند؛ و برنارد هرمن آهنگساز، که کمپانی یونیورسال او را مسئول عدم موفقیت فیلم دانست و هیچکاک به اشتباه او را اخراج کرد.
«پرندگان» نامزد جایزه اسکار برای بهترین جلوه های ویژه (1964)، نامزد جایزه ی ادگار آلن پو برای بهترین فیلمنامه برای ایوان هانتر (1964)، برنده ی جایزه ی گلدن گلاب بهترین بازیگر تازه کار زن به تیپی هدرن (1964) شد. 

شمال از شمال‌غربی (۱۹۵۹)
یکی از سرگرم‌ کننده‌ترین و سرخوشی‌آورترین فیلم‌های هیچکاک است. دو روایت در مورد نامگذاری آن وجود دارد. یکی اینکه به نمایی از فیلم برمی‌گردد. راجر تورنیل (یا همان کاپلان ساختگی)، برای رفتن به پناهگاه جاسوسان، سوار هواپیمایی می‌شود که بر روی تنه آن نام Northwest نوشته شده‌است. همین نام، دستاویز آنانی است که می‌پندارند نام درست فیلم، نه شمال از شمال‌غربی، بلکه شمال با هواپیمایی شمال‌غربی است!
روایت دیگر که منطقی تر به نظر می آید، برداشتی از تکه ای از هملت شکسپیر است: « من مگر به گاه وزش شمال - شمال‌غربی دیوانه باشم: آن‌گاه که باد رو به جنوب می‌وزد، من خردمندم و خوب و بد را ازهم بازمی‌شناسم».
نام شمال از شمال‌غربی، پیوندی نهفته با این گفته دارد: هیچکاک، برای این فیلم، که رویدادهای آن، از راه شمال‌غربی، به شمال کشانده می‌شود (از نیویورک به شیکاگو؛ و از آنجا رو به شمال، به داکوتای شمالی و کوه راشمور که سردیس چهار رییس جمهور بر آن کنده شده‌است و واپسین بخش فیلم در آن می‌گذرد)، در آغاز انگاره‌هایی، دیوانه‌وارتر از آنچه در فیلم آمده‌است، در سر داشت؛ اما در میانه کار از آنها چشم‌پوشید (برای جلوگیری از آسیب‌دیدن بازیگران) و قهرمانانش را واداشت که دست به کارهای دیوانه‌وار بزنند. به این‌سان، کاراکترهای فیلم نیز، همانند با هملت، راهی نابخردانه را می‌پیمایند، پیشامدهایی باورنکردنی را از سر می‌گذرانند و در پایان، بازهم همانند با هملت، به راستی و درستی زندگی پی‌می‌برند.
این فیلم که از بهترین فیلم های اوست نامزد اسکاربهترین طراحی صحنه، بهترین تدوین، بهترین فیلمنامه اورجینال شده اما هیچکدام را به دست نیاورده است.

پنجره پشتی (1954)
یا پنجره عقبی یک فیلم سینمایی دلهره‌آور است که توسط آلفرد هیچکاک کارگردانی شده‌است. این فیلم در ایران با نام «پنجره رو به حیاط» نمایش داده شد.
بسیاری از منتقدان این فیلم را از بهترین فیلم‌های هیچکاک و بهترین فیلم‌های دلهره‌آور تاریخ سینما می‌دانند. تمامی نماهای این فیلم از درون یک اتاق گرفته شده که پنجره‌ای رو به چند آپارتمان دارد. یک عکاس خبری که با پای شکسته مجبور است در یک صندلی چرخدار باقی بماند از روی بیکاری به تماشای حرکات همسایه‌های آن طرف حیاط مشغول می‌شود. مشاهداتش باعث می‌شود که به یکی از همسایه‌ها شک ببرد. این مرد همسرش را کشته‌است، ولی عکاس نمی‌تواند از این بابت دوست دختر خود ودوست کارآگاهش وندل کوری را قانع کند.
کار به‌جایی می‌رسد که عکاس باید زندگی نامزدش (و سرانجام خودش) را از مرگ نجات دهد، و در این راه هیچ کاری هم از او ساخته نیست - همچون تماشاگران فیلم - جز آن که بنشیند و از چارچوب محدود پنجره و با نیروی عدسی دوربینش وقایع را دنبال کند.
«پنجره پشتی» فیلمی آزاردهنده و عمیقاً مدرن است: درونمایهٔ اخلاقی یک تماشاگر و چیزی که می‌بیند. این فیلم الهام‌بخش آنتونیونی در «آگراندیسمان» و فرانسیس فوردکوپولا و همچنین فیلم «روح» (۱۹۶۰) از خود هیچکاک شد.


کد مطلب: 5053

آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdce.n8nbjh87x9bij.html?5053

تيترآنلاين
  http://titronline.ir