تيترآنلاين - یک دختر افغانی : اگر بارگران بوديم، رفتيم»؛ اما تلخ... - نسخه قابل چاپ

یک دختر افغانی : اگر بارگران بوديم، رفتيم»؛ اما تلخ...

حميدرضا شکوهي

مردم سالاري , 26 تير 1391 ساعت 15:50

«ساره گل» دختري افغان است که نامه‌اي سرگشاده نوشته است. عنوانش، بازگو کننده محتوايش بود:«اگر بارگران بوديم، رفتيم»؛ اما تلخ...


«ساره گل» دختري افغان است که نامه‌اي سرگشاده نوشته است. عنوانش، بازگو کننده محتوايش بود:«اگر بارگران بوديم، رفتيم»؛ اما تلخ...

او نوشته بود:«ايراني عزيز مرا ببخش اگر با مهاجرت اجباري، از دست جنگ، از دست بنيادگراهاي مذهبي(طالبان زن خفه کن)،پا به خاکت گذاشتم. مرا ببخش اگر از نانت استفاده کردم، ناني که حق بچه‌هايت بود. مرا ببخش براي تمام آب و برق و گازي که- هرچند با پرداخت پول- استفاده کردم. مرا ببخش اگر از صفحات وبت براي درددل شخصي استفاده کردم. مرا ببخش اگر در کوچه‌ها و خيابان‌هايت راه رفتم و قدم زدم. مرا ببخش اگر پدر و برادر کارگرم روي ساختمان‌هايت و زمين کشاورزي‌ات کار کردند و يک فرصت شغلي را شايد از پدر و برادرت گرفتند. مرا براي همه چيز ببخش. مي‌دانم با همه پوزش خواهي، باز بدهکارم، بقيه بدهکاريهايم را ببخش.ايراني عزيز، ازت ممنونم که به من جا و پناه دادي تا به اين سن برسم. سپاسگزارم که گذاشتي از هواي اکسيژن پاک خاکت، نفس بکشم. تشکر که گذاشتي چند سالي بر نيمکت‌هاي کلاس درست بنشينم و از گچ و تخته‌ات استفاده کنم. البته من در مدرسه خودگردان افغاني درس مي‌خواندم، ممنونم که اجازه دادي چند سالي در مدرسه خاک تو و پيش معلم‌هاي ايراني نيز درس بخوانم.

معلم ايراني از تو هم ممنونم که به من خواندن و نوشتن ياد دادي. شايد براي همين از اين که گاهي مرا به گناه فقط افغاني بودن، تحقير کرده‌اي، بخشيدمت...»ساره گل در ادامه نامه‌اش از ايراني‌هايي نوشته که به افغاني‌ها توهين مي‌کنند که من نه تنها از نوشتن دوباره آن احساس شرم مي‌کنم، بلکه از خواندن آن هم شرمنده شدم. بعد هم نوشته:«بد و خوب در هر قومي هست. همه افغاني‌ها تجاوزگر و جنايتکار نيستند. خائن، و]... [ نيستند. مثلا برادر و پدر من براي بزرگ کردن من در خاک خوب شما، يک عمر و روزي 10تا12 ساعت کار توانفرسا و کارگري کردند و دست از پا خطا نکردند. به هرحال اگر بارگران بوديم، رفتيم. قبلا نمي‌توانستم، چون بچه بودم ولي اينک که بزرگ شده‌ام مي‌توانم به کشورم برگردم تا ديگر بهم نگويند: افغاني]...[ و ]... [ و در جواب من به جاي دو کلمه حرف دوستي که هزينه‌اي ندارد... ناسزا بنويسند.»

وقتي نامه ساره‌گل را خواندم، از اين که برخي از ما ايرانيان اينگونه به مردم افغانستان نگاه مي‌کنيم شرمسار شدم. تاسف‌آور است که وضع - حال به هر دليلي – به جايي رسيده که با مردماني که همکيش و هم دين و هم زبان ما هستند، آداب و رسوم مشترکي با ما دارند و در حوزه تمدن ايراني قرار دارند طوري رفتار مي‌کنيم که هنگام بازگشت از ايران، خاطره‌اي که برايشان مانده، خاطره شيريني نيست. بهترين آنها همين دختر افغان است که تمام گلايه‌هايي را که در دلش داشته با مصرع مودبانه‌اي از يک شعر بازگو مي‌کند: «اگر بار گران بوديم رفتيم». در طول‌ سال‌هاي زندگي خود، با افغاني‌هاي مختلفي سر و کار داشته‌ام؛ از اهالي باميان تا اهالي هرات؛ که البته طبيعتا در کشور ما در مشاغل رده پايين مشغول بوده‌اند و به طبيعت کارم با وضعيت زندگي و کاري آنها درگيري ذهني داشته‌ام.

به همين دليل هيچ وقت کساني را که نسبت به مردم افغانستان ديد منفي داشته‌اند درک نکرده‌ام. همين دسته از ايرانيان وقتي به خارج از کشور خودمان بروند، اگر ببينند همان رفتاري که خودشان با افغاني‌ها در ايران دارند بر سر خودشان مي‌آيد، چه احساسي پيدا مي‌کنند؟ در اين نکته ترديدي نيست که حضور افغان‌ها در ايران، بخشي از فرصت‌هاي شغلي را که مي‌توانست در اختيار ايرانيان باشد به آنها اختصاص داده است.

اما به اعتقاد من انتقادهايي که با تمسک به اين موضوع در مورد حضور افغان‌ها در ايران صورت مي گيرد اغلب قابل توجيه نيست. چرا که اولا افغاني‌ها در ايران اغلب در مشاغلي حضور دارند که خيلي از ايراني‌ها آن را نمي‌پذيرند و ثانيا مگر يادمان رفته که آقاي احمدي‌نژاد گفته بود در ايران براي 120 ميليون جمعيت هم ظرفيت داريم؟ پس وجود يک ميليون- يا کمي بيشتر- افغاني در ايران، چقدر مي‌تواند جا را براي ايرانيان تنگ کند؟ البته بايد سرانجام حضور افغانها در ايران مشخص شود و قرار نيست آنها تا ابد در ايران بمانند؛ هرچند که فکر مي‌کنم با بهبود وضعيت در افغانستان و از جمله پيش‌بيني رشد اقتصادي 5/6 درصدي در اين کشور که در حال حاضر براي برخي کشورها همچون روياست، حتي اگر ما هم بخواهيم افغانها در ايران بمانند، آنها اندک اندک از کشور ما مي‌روند.

اما تا زماني که افغانها در ايران هستند، همانطور که آنها بايد قوانين و مقررات ما را رعايت کنند ما هم به عنوان ميزبان بايد احترام آنها را حفظ کنيم.حوادثي هم که اخيرا توسط اتباع دو طرف در برخي نقاط کشور رخ داده- از يزد گرفته تا مازندران و...- تنها باعث شدت گرفتن اختلافات مي‌شود و آنهايي هم که دوست ندارند مردمان حوزه تمدني ايران، يعني افغان‌ها و تاجيک‌ها و ايراني‌ها که هم کيش و هم زبان هستند با هم مهربان باشند، از اين وضعيت سوء استفاده مي‌کنند.

چه چيزي بهتر از دوستي، آن هم بين مردماني هم زبان، حتي در شرايطي که مرزهاي دولت ساخته جغرافيايي، باعث جدايي هم زبانان شده است؟ من باور دارم که بين همه قوميت‌ها، از جمله افغان‌ها و ايراني‌ها خوب و بد وجود دارد و نمي‌توان همه چيز راجمع بست. پس مي‌خواهم پيام دوستي خود(يا همان چيزي که ساره‌گل گفته بود: دو کلمه حرف دوستي که هزينه‌اي ندارد) را به همه افغان‌هاي هم زبان تقديم کنم چرا که آنها را بيگانه نمي‌دانم و بيش از هرقومي با آنها احساس يکي بودن دارم.


کد مطلب: 4951

آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdca.mnyk49no65k14.html?4951

تيترآنلاين
  http://titronline.ir