تيترآنلاين - حكايت وام 2 ميليوني من و اختلاس ميلياردي آقايان پاك و راستگو - نسخه قابل چاپ

حكايت وام 2 ميليوني من و اختلاس ميلياردي آقايان پاك و راستگو

سید یحیی صداقت

الف , 5 مهر 1390 ساعت 19:36

رئيس بانك گفت: برو و مشكلت را جاي ديگري چاره كن بر سر اين قبري كه گريه و زاري ميكني مرده ائي نيست!!


صبح اول وقت به بانك مراجعه كردم , كارمندان بانك تازه سر جايشان مستقر شده بودند اول صبح كارمندان همه بي حال و وخواب آلوده بودند! به سمت محلي كه رياست بانك در انجا مستقرشده بود رفتم, سلامش كردم سلامم را پاسخ داد از او اجازه ورود خواستم به فرمان او وارد حيطه رياستش شدم و خاضعانه در مقابلش بر روي صندلي نشستم.

علت مراجعه ام به محدوده رياست بانك را پرسيد پاسخش دادم وامي ميخواهم قرض الحسنه براي چاره كردن مشكلم , با تبسمي تحقير آميز گفت كدام وام پسرم هنوز دستورالعمل وام به بانك نيامده گفتمش: يعني وامي در كار نيست , باز هم خنده ائي كرد و گفت :پسرم برو و مشكلت را جاي ديگري چاره كن بر سر اين قبري كه گريه و زاري ميكني مرده ائي نيست!!

معلوم نيست كه دستور بدهند وام بتوان داد از بانك بيرون شدم در پي فكر كردن صحبت هاي رئيس بانك بودم كه كاغذ پاره ائي ذهن مرا به خود مشغول كرد كاغذي با مضمونه (( وام فوري)) كاغذ را از زمين جدا كردم و با شماره آن تماس گرفتم خانمي كه تلفن را جواب ميداد با قاطعيت ميگفت: از بانك برايت وام اخذ خواهم كرد گفتمش كدام بانك ,بانك ايراني يا خارجي پاسخم داد برادر ايراني بانك ايراني! هر كدامش را كه بخواهي دولتي ,خصوصي آدرس را گرفتم تا مراجعه حضوري كنم دفتري بود شيك و وزين, اطمينان خاصي به اعتبار ان شركت بخشيده بود خانمي مشغول پاسخ گوئي به خلق خدا بود.

نزديكش شدم اطلاعاتي در باره وام خواستم هنوز صحبتم تمام نشده بود كه كاغذي با نوشته هاي بسيار به من داده شد و از من خواستند اين مدارك را آماده و براي ايشان بياورم پرسيدم كارمزد وام 2 ميليوني چه مقدار ميشود گفت كارمزدش را نميدانم ولي از اين مبلغ دويست هزار تومانه نا قابل در جيب ما ميرود بقيه ان نيز با شخص شماست به خانه برگشتم . در پي خواندن مطالب كاغذ بودم هر چه به سطر هاي اخر كاغذ نزيك ميشدم اميدم هم تبديل به نا اميدي ميشد اين همه مدارك و ضامن براي يك وام دو ميليوني خلاصه با كلي دنگ و فنگ مدارك را جور كردم و به ان شركت تحويل گرفتم باورش كمي سخت بود اما دفترچه اقساط من براي همان بانكي بود كه تا يك هفته پيش ميگفت دستوري براي دادن وام نيامده!!

به سمت ان بانك به حركت در امدم رئيس بانك كه همان رئيس بود كارمندان هم همان ها بودند داخل شدم رئيس بانك تا من را ديد كه به طرفش مي آيم گفت : برادر من هنوز دستوري نيامده اگر بيايد خبرت ميكنم مات و مبهوت شده بودم چطور ميشود وامي نباشد ولي من از همين بانك وام خوردو گرفته ام ان هم 4 ميليون خود را به كوچه علي چپ زدم و از بانك بيرون شدم . قدم زنان به روي پيشخوان روزنامه فروشي رفتم عجيب بود همه چيز بود غير از روزنامه گفتمش روزنامه نداري گفت چرا بغل كيوسك چيدم , به بغل كيوسك رفتم روزنامه را انجا چيده بود خبري كه با تيتر درشت نوشته بودند اين بود كه بزرگترين اختلاس تاريخ ايران از شبكه بانكي رقم خورد , رقم اختلاس رقم عجيبي بود!!!

تازه فهميدم در اين آشفته بازار چه خبر است در فكر بودم كه پير مردي در كنار من ميگفت براي پسرم ماه ها رفتيم و امديم تا يك وام ازدواج بگيريم انقدر اين ور ان ور كردند تا قيدش را زديم حالا براي خودشان ميليارد ها وام اين ور ان ور ميكنند پيرمرد ميگفت خدا پدر شهرام جزايري را بيامرزد كه لااقل شكم چهار نفر را نيز سير ميكرد اينها سير نمي كنند كه هيچ از جيب ادم هم ميزنند.


کد مطلب: 3213

آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdca.6nek49nue5k14.html?3213

تيترآنلاين
  http://titronline.ir