تيترآنلاين 18 مرداد 1390 ساعت 17:40 http://titronline.ir/vdce.w8wbjh8o79bij.html?2920 -------------------------------------------------- عنوان : وضعيت زنان در عربستان علی غبیشاوی -------------------------------------------------- نسبت زنان تحصیل‌کرده و ورودی‌های دخترِ دانشگاه‌های عربستان بسیار ناچیز است و همین دوسه‌سال پیش که خادم حرمین شریفین جسارت کرد و اولین دانشگاه مختلط تاریخ عربستان (مختلط در فضای دانشکده‌ها و حیاط و نه حتی سرکلاس‌ها) را در طائف تأسیس کرد متن : مسجد مرحوم آیت‌الله العَمری مدینه جایی است که ایرانی‌ها شیعه‌تر از هر وقت دیگری می‌شوند! همان‌هایی که از بدو ورود به مدینه مجبور به تحمّل محدودیت‌هایی در خواندن برخی ادعیه و به‌جا آوردن برخی مناسک و زیارت قبرستان بقیع شده‌اند و حالا با کشف کردن ایرانی کوچک در دل مدینه و در مسجدی میان باغ باصفای امام‌حسن‌مجتبی عقده از دل باز می‌کنند و دسته‌جمعی ختم نادعلی می‌گیرند و با هر چه توان دارند صلوات می‌فرستند و هنگام نماز به جای یکی، سر بر دو مُهر می‌گذارند. با این‌که دیوار اختلافات مذهبی این‌جا فروریخته اما یخ‌های نژادی عرب/عجم هم هنوز آب نشده‌اند. با این‌که شیعیان بومی و تحت‌فشار آنجا بایستی از حضور و دیدن این‌همه هم‌مذهب غیر هم‌زبان، تسلای خاطری یابند و با این‌که زائران ایرانی با یافتن فضای مَحرَم و امنی باید بتوانند کمی غبار غربت از جان بتکانند اما این هم‌جوشی و نزدیکی به‌ندرت اتفاق می‌افتد. همهٔ مشکل هم فقط ناهم‌زبانی نیست. پل‌های رابطه و صمیمیت ویران‌تر از آن‌اند که مکالمه‌ای چند دقیقه‌ای بتواند چاره‌ساز باشد. با چندتایی از عرب‌های حساء و قطیف و مدینه که صحبت کردم دستم آمد دانسته‌هایشان دربارهٔ ایران در بسیاری موارد ناقص و مُبهم و معوّج است. هم‌سفران ایرانی‌ام نیز نگاهی توریستی و در بهترین حالت ترحّم‌آمیز به هم‌مذهبان غیرهم‌زبان‌شان داشتند. البته این گزاره‌ها دربارهٔ شیخ‌کاظم‌العمری، فرزند ارشد آیت‌الله فقید صدق نمی‌کند. ۳- با ۵-۴ ‌تا از هم‌سفرانم ماشینی گرفته بودیم و داشتیم از جایی برمی‌گشتیم و من به عادت مرسوم این چند روزه، با راننده گرم گفت‌وگو بودم و از سرگرمی‌های جوانان عربستانی و محله‌ها و جغرافیای مدینه و غذاهای محلی‌شان می‌پرسیدم. راننده امّا که معلوم بود از سؤال‌هایم بی‌حوصله شده، یک‌چهارراه و سه‌خیابان مانده به هتل بی‌مقدمه و ناغافل پرسید: “لماذا أنتم الإیرانیون کل أمورکم بید النساء؟” سیه‌چرده مرد آن‌قدر با غیض و جدیت این سؤال را طرح کرد که من برای جمع‌کردن حواسم جهت پاسخ‌دادن فقط توانستم با صدای بلند بزنم زیر خنده! خندهٔ من اما همانا و ساکت‌ و حساس شدن هم‌سفران همان. راننده که از آینهٔ ماشین نگاه‌های پرسش‌گر و اخم‌آلودشان را دید خواست که این بخش از حرف‌ها را ترجمه نکنم. بعد با لحنی ملایم‌تر به شکایت گفت که برادر و دوتن از پسرعمو‌هایش در یکی از همین خیابان‌های اطراف حرم مغازه‌ٔ پارچه و لباس دارند و اعصاب‌خردکننده‌ترین مشتریان‌شان مردان ایرانی‌ای هستند که بعد از بیست‌بار زیر و رو کردن اجناس مغازه و ده‌بار دست‌مالی کردن طاقه‌های پارچه و پنج‌بار پرو کردن پنج‌جور لباس مختلف، آخر سر به یک پشت‌چشم نازک‌کردن مخدّره‌های‌شان همه چیز را حتی اگر خوش‌شان آمده باشد می‌گذارند کنار و دست‌خالی از مغازه می‌روند بیرون. لحنش آن‌قدر مستأصل شده بود که اشکم از خنده درآمد! خودم را اما جمع‌وجور کردم و حالا نوبت رگبار حرف‌های من بود که چرا زنان شما نمی‌توانند از خانه تنها بیرون بیایند و چرا حق رأی و رانندگی ندارند و اصلاً چرا تا همین دوسه‌سال پیش اصلاً شناسنامه برایشان صادر نمی‌شد. از من اصرار بود و از او استنکار و از او دفاع از من چانه‌زدن. به هتل رسیده بودیم و من از حرف‌هایش آن‌قدر فهمیدم که توی خانه همیشه حرف حرف زنش است و آن‌طوری که شهرت عرب‌ها مشوّش شده مردان خشنی نیستند و اصلاً زن خودش لیسانس جغرافی دارد اما آن‌قدر زندگی‌اش با همان درآمد تاکسی تأمین است که احتیاجی به کار بیرون همسرش نباشد. وضعیت زنان عربستانی اما بغرنج‌تر از آن حرف‌های ابومحمد راننده است. فعال‌ترین و پرشمارترین کاربران زنِ عربِ چت‌روم‌های سابق و فیس‌بوک لاحق عربستانی‌اند اما محیط‌های مجازی هیچ‌گاه عطش حضور در عرصه‌های واقعی را در آن‌ها خاموش نکرده است. نسبت زنان تحصیل‌کرده و ورودی‌های دخترِ دانشگاه‌های عربستان بسیار ناچیز است و همین دوسه‌سال پیش که خادم حرمین شریفین جسارت کرد و اولین دانشگاه مختلط تاریخ عربستان (مختلط در فضای دانشکده‌ها و حیاط و نه حتی سرکلاس‌ها) را در طائف تأسیس کرد، علمای بی‌تفاوت به جهان خارجِ همان حرمین شریفین شدیدترین اعتراضات را به پادشاه ابراز داشتند و در همین وضعیت نیز فرصت‌های شغلی زنان بسیار محدودتر از نیروهای تحصیل‌کردهٔ بی‌کار است. برای استخدام ۴ کارمند در ادارهٔ آموزش و پرورش شهر دمام، از ۴۰۰۰ زن لیسانسهٔ زیر ۲۵سال، آزمون کتبی و مصاحبه گرفته شد و فساد اداری و بند «پ»های رایج در همهٔ جای جهان منجر به این نتیجه شد که همهٔ آن ۴۰۰۰ زن به خانه‌هاشان برگردند! این‌ها شنیده‌ها و خوانده‌های من از زنان عربستانی است امّا در یکی از محله‌های پایین‌شهر مدینه این بغرنجی را به‌عینه دیدم. زنان عربستانی اجازهٔ دایر کردن هیچ کسب‌کاسبی‌ای از جمله خیاطی را ندارند. بنابراین زن‌ها مجبور می‌شوند به خیاطی‌های مردانهٔ مخصوصی مراجعه کنند که همهٔ درهایش قفل است و از پنجرهٔ کوچکی شبیه پنجرهٔ آش‌وحلیم‌فروشی‌های آبادان خودمان، پارچهٔ مشتریان و سفارششان را می‌گیرد و مجله‌های مد و تصاویر مختلف طرح‌های خیاطی را دست مشتریان می‌دهد. بعد که لباس دوخته و آماده شد مشتری باید بیاید و لباسش را از همان پنجره بگیرد و ببرد خانه به تن کند و دوباره و سه‌باره و چندباره برگردد تا تنگی و درز و جای دکمه و یقهٔ لباسش درست